با که بگویم دلم ازرده است
سخت شکسته است دلم مرده است
گریه ی من شعله ی اهم شده
حرف زدن کار نگاهم شده
می روم اینک دل خود می برم
این دل شوریده ی نا باورم
پر غم وتنها دل اشفته ام
حرف دلم را به شما گفته ام
می روم اینک دل خود می برم
این دل شوریده ی نا باورم
پر غم وتنها دل اشفته ام
حرف دلم را به شما گفته ام
کار من آه است ودلم بی صدا
میشکند وقت غم از گریه ها
می گذرند از پی هم لحظه ها
ثانیه ها از پی هم می روند
مردم این شهر دلم می برند
مردم شیطان صفت دل فریب
میروم از شهر شما بی نصیب
می روم از شهر شما بی خبر
می گذرم از همه تان سر به سر
هیچ نمی خواهم از این شهر تان
خسته ام از شادی واز قهرتان
بی گنه ام با که بگویم خدا
بخت نشد با دل من هم صدا
نم نمک آزرده از این دل شدم
بی تو خیالی همه باطل شدم
مهر سکوتی به لب از سادگی
این دل رنجور پر از حسرتم
این دل بیچاره ی بی غیرتم
این همه گفتم هم افسانه بود
درد دل این من دیوانه بود
اشک ندارم که دگر رو کنم
کاش به تنهایی خود خو کنم